در هشتمین نشست تخصصی بیستمین گردهمایی سالانه باستانشناسی ایران عنوان شد:
هر متغییردادهای از کاوشهای باستانشناسی به مثابه کلیدی در گشایش رموز تعامل میان انسان و طبیعت است
هر متغییردادهای از کاوشهای باستانشناسی خود به مثابه کلیدی در گشایش رموز تعامل میان انسان و طبیعت است که ما در تحلیل آنها با تمسک به تجلیات پنجگانه میراثناملموس قادر خواهیم بود در برون رفت از چالش میان عدم تعادل میان انسان و زمین و منابع، به تأسی از نظام دانایی انسان در طول تاریخ علاوه بر بهرهگیری از علوم جدید از دستاوردهای تاریخمند انسان در رسیدن به توسعه پایدار بهره مند باشیم تا در این مسیر طولانی، بخشی از حافظه علمی ، مهارتی ، هنری و باورمندیهای مرتبط با آنها در مسیر گم نکنیم.
به گزارش روابطعمومی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری، آتوسا مومنی سرپرست مرکز مطالعات منطقه ای حفاظت از میراث ناملموس آسیای غربی و مرکزی این مطلب را در هشتمین نشست تخصصی بیستمین گردهمایی سالانه باستانشناسی ایران مطرح کرد و با تبیین جایگاه میراث ناملموس در باستان شناسی با مروری بر کنوانسیون 2003گفت: به آن دسته از آثار و بقایایی برجای مانده از انسان که معرف تعامل او با محیط زیست و نشانگر بهره گیری او از تفکر و توانش در رفع نیازمندیهای او در جریان تاریخ است میراث فرهنگی اطلاق میشود.
او افزود: انسان به قوه دانش، مهارت و گاه نبوغ بشری، الگوهایی موفق را طراحی کرده و توانسته زیستی هزاران ساله را تداوم دهد اما گاه در پاسخ به نیاز خود مبتنی بر ضرورت تغییر الگوی زیستی متاثر از بحرانهای طبیعی و انسانساز، محو یا دگرگون شده تا آنجا که در برخی موارد ، حتی تصور خلق و دستیابی به دانشها و مهارتهای آنان امروز برای ما در زمره معماهایی رمزآلود باقی مانده است،
مومنی تصریحکرد: باستان شناسی دانشی مادر و باستان شناسان جامعه ای اندیشمندند که به واکاوی فرهنگ و هویت گذشتگان، از جوامع پیش از تاریخ تا دوره های تاریخی و اسلامی پرداخته و یافته هایشان را در پیوند با دیگر علوم سنجش و در تبادل اندیشه و تجربه با متخصصان علوم میان رشته ای و با تطبیق آنها با مستندات تاریخی، تجزیه و تحلیل میکنند.
سرپرست مرکز مطالعات منطقه ای حفاظت از میراث ناملموس آسیای غربی و مرکزی با بیاناینکه باستانشناسی پیش از آن که در اواسط سده نوزده میلادی در برخی دانشگاههای اروپای غربی، به صورت یک رشته و کرسی دانشگاهی شکل بگیرد و وارد تحقیقات آکادمیک میدانی و علمی گردد، تنها معطوف و محدود به افتخارات میراث هلنی و رومی کهن بوده است خاطرنشان ساخت: اما آن هنگام که انسان پیوستگی قسمی از فرهنگ، تاریخ، نظام دانایی و سنتهای فکری و باورمندیهای ارزشی و آیینی خود را در دهلیز زمان از دست میدهد و ساز وکار ارگانیسم پیکره کارآمدش در تعامل با هستی دچار اختلال و دیگر ادامه آن حیات بر مختصات آزموده و منتخبش ناممکن میشود، لذا برای تداوم حیات خود، نیازمند جراحی باستانشناختی و کالبدشکافی میگردد تا هویت از دست رفته را در آیینه جامها و کوزه های شکسته بیابد و دانشها و مهارتهای خلق هنر و سنتها و آیینهای گورانده شده در قبور سنگی و گور خمره ها را دوباره احصا کند.
او افزود: در واقع باستان شناسی مولود شکافها و گسستهای تاریخیِ فرهنگ و دانایی است، آنجا که مستندی مکتوب و موثق از یک دوره فرهنگی- تاریخی- تمدنی در دست نیست و یاگر هست تنها به نام و نشانی جغرافیایی محدود است دیگر تنها جراحی باستان شناسی قادر به کشف و برکشیدن آن خواهد بود .
مومنی با اشاره به اینکه باستانشناسی از جنس رشتهها و دانشهای چند لایه ایست که به شناخت و فهم انسان و مخلوقات مادی و معنوی او رجوع میکند و باستان شناس کسی است که به تفسیر بقایای مسکوتی از دانشها، باورها و دستاوردهای جوامعی مجهز به شناخت نظام دانایی ، مشرف به فلسفه حیات و طبیعت و تغیر مترتب بر آن میپردازد ، تا امروز ما نیز با بهره گیری از آن سهمی از جهان را در اختیار داشته باشیم اظهارکرد: اگرچه دانش باستانشناسی سرشتی تجربی و کندوکاوانه دارد و باستانشناسان اغلب با تفسیر دادههای ملموس اهتمام دارد اما در مسیر از دانشهای مکمل نیز بطور اعلاء بهره میبرند .
سرپرست مرکز مطالعات منطقه ای حفاظت از میراث ناملموس آسیای غربی و مرکزی گفت: فصل مشترک ما انسانها، فرهنگ پذیری و فرهنگ سازی در طول تاریخ است لذا از همین رو فرهنگ ملل در جهان، منظومه ای از نشانههاست و آنان که پیش از ما در زمین زیسته و سیاره زمین را بدرستی پاسداشته اند همواره در مسیرشان این منظومه منور بوده است و برای شناخت دقیق صور فرهنگ و هویت، میبایستی از پیوند و وحدت ارگانیک بین بقایای باستان شناسی و شواهد تاریخ که یکدیگر را به علم و تجربه تکمیل میکنند بهره جست چراکه تاریخ بدون شواهد باستان شناختی قابلیت تحریف و باستان شناسی بدون کدهای تاریخی تاریک و الکن است .
او تصریحکرد: باستان شناسی مبتنی بر تحلیل داده ها و یافته های تجربی و میدانی در پیوند با شناخت ما از تاریخ دیروز و امروزمان است، آنجا که از نتایج کاوشهای باستان شناسی بتوانیم دریابیم کدامیک از صورمیراث ناملموس فرهنگی ما تا هم اکنون زنده ، کدامیک در حال زوال و یا کدامیک از آنها منسوخ شده اند، به چرایی شرایطی که امروز با آن مواجهیم پاسخگو خواهیم بود و در خواهیم یافت که:
چرا پایداری تعامل میان ما و طبیعت اینچنین کاهش یافته است؟کدام بخش از دانشهایی را که به بهای عمر نسلها و نیاکان خود بدان دست یافته بودیم ، درطول زمان گم یا فدا کرده ایم؟کدام باورمندی را نسبت به احترام و تکریم به همنوع برای گسترش صلح و عدالت در بهره مندی از مواهب الهی و سرزمینی، در لایه های بقایای مدفون هزاره ها جا گذاشته ایم که اینگونه در خسران مانده ایم ؟در بهره وری از کدام مهارتهای تولید هنرهای سنتی و بومی که مولد رونق اقتصادی مبتنی بر نظام معیشتی یک سرزمین و یک اقلیم بوده است روی برگرانیده ایم و از ظرفیتهای موجود آنها در مسیر بی بهره مانده ایم ؟از کدام الگوهای سکونتی و معماریهای ارزشمند سازگار با اقلیم در زندگی امروز بر پایه کشفیات ارزشمند باستان شناسی بهره جسته ایم تا تنفس زمین را برقرار و خشم گسلهای خفته برنیانگیزیم ؟ مدیریت آب و بهره وری متناسب از زمین را در کاوشهای باستان شناسی کدام محوطه ارزشمندی که در طول هزاره ها سازگاری خود با زمین را بر مدار تداومی مستحکم برقرارداشته است، بعنوان راهکارهای پایدار سازی در آینده ی زمین، الگو سازی کرده ایم ؟ و در نتیجه کاوشهای باستان شناختی خود، کدامین مواریث صنعتی کهن، چون کاریزها و آسباد ها را بعنوان دانشهای مرتبط با کیهان و طبیعت و صورتی از میراث ناملموس بشری به مثابه مکملی برای حرکت جامعه به سوی پیشرفت پایدارپیشنهاد و توصیه نموده ایم ؟
او با طرح این پرسش که مگر نه اینکه مطالعات باستان شناسی به منظور دستیابی به نظام دانایی حاصل از زندگی های پر مشقت هزاران ساله ی انسانهای گذشته و دستاوردهای فرهنگی و هنری بشری است پس در پایان این واکاوی های میدانی، توصیه های این کاوشگران سخت کوش و جان برکف در سختترین شرایط کاری برای باز گرداندن آن نظامهای فکری و دانشهای مخلوق آن چیست؟ و معرفی الگوهای فرهنگی و باورمندیهای متکی به پشتوانه های معتبر و متقن برای تداوم صحیح حیات انسان و ارتباط سازنده و موثر و کارآمدش با زمین و طبیعت و آسمان درکدامین بسته های پیشنهادی این باستان شناسان شهیر ارائه میشود؟ گفت: من به طور قاطع میگویم مطالعات باستان شناسی در ایران به معنای باستانشناسی در بوته معرفت شناسی، انجام نگرفته و یا اگر شده، نتایج آن برجسته نشده است حتی باستانشناسی علاقمند به معماری و تاریخ هنر نیز، پیرامون دوران باشکوه اسلامی بطور بسیار نادر و محدود تحقق یافته است.
یعنی ما اگر قرار است کاوشی در محوطهای تاریخی و فرهنگی روی معماری و هنر آن دوره داشته باشیم باید به تاریخ معماری و تاثیر آن بر الگوهای سکونتی و اقتصاد معیشتی بعنوان یک تجلی مهم از میراث ناملموس در نمود دانش سنتی تمرکز کنیم و معرفت تعامل با یکدیگر و محیط را در لایه ی خاک به فانوسهای دلو و کلنگ باستان شناسی روشن سازیم و حیات و ساختار اجتماعی و نظام ایدئولوژیک حاکم بر آن را به درستی دریابیم . چرا که سطوح و مراتب زندگی از گذشته تا به امروز با هم پیوستگی و وحدتی ارگانیک دارند که اگر حلقه های مفقوده را به چراغ دانش باستان شناسی بیابیم، در قامت ملتی یکپارچه و مزین به انسجام فرهنگی و هویتی از دانشها و مهارتها و هنرها و ادبیات انسان محور و درخششهای ماندگار انسانی به مثابه منبع عظیم ذخایر فکری و معرفتی در تاریخ تا همیشه بهره مند خواهیم شد.
مومنی خاطرنشانکرد: در اینجا باید اشاره کنم اگرچه شواهد و مستندات باستانشناسی از جنس کلام و زبان گفتار و نوشتار و محملهای زبانی و مفهومی نیستند اما آنها متشکل از اقلامی مادی هستندکه به قدرت نرم میراث ناملموس خلق شده اند و بایستی برای رمزگشایی و بازخوانی و معناکاوی و تفسیر آنها، قواعد و ضوابط خوانش آنها را از طریق شناخت دقیق صور پنجگانه میراث ناملموس بیاموزیم ، همان صورتهای مبتنی بر کردارهای اجتماعی(آیینها و سنتها، بازیها، جشنها و...)دانشهای مرتبط با کیهان و طبیعت (معماری،گاهنگاری،کشاورزی، انتقال آب، نجوم و طب سنتی ،غذاها و...) بیان های شفاهی (آواها ، نواها، لالایی ها و مثلها و متلها و قصه گویی هاو...)هنرهای اجرایی(نواختهای موسیقایی، نقالیها و پرده خوانی هاو...)و...مهارتهای خلق صنایع دستی و هنرهای سنتی و بومی.
سرپرست مرکز مطالعات منطقه ای حفاظت از میراث ناملموس آسیای غربی و مرکزی با طرح این پرسشها که حال درکاوشهای باستان شناسی چگونه میتوان فارغ از غور در تجلیات پنجگانه میراث ناملموس که به بیانی دربردارنده همه وجوه زندگی انسان است به تحلیل درست و نظاممندی از شواهد مکشوفه در یک کاوش رسید؟ چگونه میتوان به شواهد پیوستگی تاریخی و فرهنگی و وحدت ارگانیک میان جوامع امروز و دیروز که در مسیر درست بهره مندی از نظام دانایی و خرد ورزی تاریخی بوده اند دست یافت تصریحکرد: باستان شناسی را مادر علوم مینامند چون باستان شناسان با کاوش در یک گور قادرند محتوایی مستند و معتبر را به حجم محتوایی تاریخ یک تمدن بازشناسانند و انسان و دانش و باورش را از اعماق خفته تاریخ بیرون بکشند .
او افزود: امروز حتی مورخان برای وثاقت و اعتبار گفتار خود نیازمند گواهی از تحلیل داده های باستان شناختی هستند چرا که هیچ دانشی در باز نمایی هویت فرهنگی یک ملت نمیتواند به معرفتی که از مطالعات میدانی باستان شناسی حاصل میگردد نائل شود.
مومنی در پایان گفت: از این رو هر متغییرداده ای از کاوشهای باستان شناسی خود به مثابه کلیدی در گشایش رموز تعامل میان انسان طبیعت است که ما در تحلیل آنها با تمسک به تجلیات پنجگانه میراث ناملموس قادر خواهیم بود در برون رفت از چالش میان عدم تعادل میان انسان و زمین و منابع ، به تأسی از نظام دانایی انسان در طول تاریخ علاوه بر بهره گیری از علوم جدید از دستاوردهای تاریخمند انسان در رسیدن به توسعه پایدار بهره مند باشیم تا در این مسیر طولانی، بخشی از حافظه علمی ، مهارتی ، هنری و باورمندیهای مرتبط با آنها در مسیر گم نکنیم.